علامه كشّى رجالشناس به نقل از صفوان بن مهران جمّال (يكى از اصحاب امام ابوالحسن موسى بن جعفر عليه السلام و شتربان بود كه شتران خود را جهت حمل و نقل بار و مسافر كرايه مىداد) آورده است كه گفت: وارد محضر امام ابوالحسن عليه السلام شدم، پس به من فرمود: اى صفوان! كارهاى توهمه نيكو و پسنديده است، جز يك كارَت!
گفتم: قربانت شوم! كدام كار؟ 184) رجال كشى، ص441؛ منهج المقال، استرآبادى، ص183؛ جامع الاحاديث، ج8،ص430. منبع : سایت جهانی سبطین (ع)
فرمود: اينكه شترهاى خود را به هارون كرايه دادهاى.
گفتم: واللَّه من كرايه ندادم كه با آن شرارت و سركشى كند، يا به دنبال شكار و بيهودهگرى رود، بلكه كرايه دادم كه در راه رفتن به مكّه از آناستفاده كند، و از اينها گذشته من نه به سراغش مىروم، نه به همراهش،لكن غلامانِ خود را به دنبالش مىفرستم.
امام فرمود: اى صفوان! آيا كرايهاى برعهده هارون و دارو دستهاش مىنهى؟
گفتم: بلى فدايت شوم!
فرمود: آيا دوست دارى زنده و باقى باشند تا برگردند و كرايه تو رابپردازند؟
گفتم: بلى.
فرمود: پس كسى كه دوست داشته باشد آنها باقى باشند، از آنها قلمداد گردد، وكسى كه از آنها باشد با همانها وارد آتش دوزخ خواهد شد.
صفوان گويد: همان موقع به راه افتادم و از دَم تا آخر همه شترها رافروختم و چون فروش شترها به آگاهى هارون رسيد مرا به نزد خود خواند و گفت: اى صفوان! شنيدهام شترهايت را فروختهاى؟
گفتم: آرى.
گفت: به چه علّت؟
گفتم: من پيرمرد شدهام و غلامان در كار خود سستى مىورزند و اين كار ديگر بدرد من نمىخورد.
هارون گفت: هيهات! هيهات! (يعنى اين مطلب به دور از واقعيتاست)، من خود مىدانم چه كسى تو را بدين امر اشاره و مثلاً تحريك نموده، همانا كه او موسى بن جعفر است.
گفتم: مرا با موسى بن جعفر چه كار است كه به خاطر او شترانم رابفروشم.
گفت: اين حرف را نزن كه به خدا سوگند اگر حسن سابقه و مقام رفاقت نبود، هرآينه تو را مىكُشتَم.(184)
خوانندگان محترم بايد هرچه بيشتر دقّت كنند كه امام و حجّت خدا تا آن جا ساخت و سازش با ظلمه و اشرار و معاونت و همكارى با دستگاههاى حكومتى باطل و برخلاف حقّ را منع مىفرمايد كه اجازهنمىدهد حتّى براى رفتنِ هارون و دارو دستهاش به خانه خدا و مكّه معظّمه شتر به او كرايه داده شود.
و در توضيحِ علّتِ آن - با يك حسابِ مصطلحِ بين مردم كه مىگويند2*2=4، به وى مىفهماند كه چون علاقمند به زنده برگشتنِ هارون براى پرداخت كرايه شتران هستى، جزو دارودسته او قلمداد مىشوى و با آنها محشور مىگردى.
اكنون مؤمنين هستند كه بايد خود متوجّه باشند به غير از مواردضرورى و اجبارى به هيچ عنوانى نمىتوانند با دستگاههاى باطل و برخلافِ حقّ همكارى و معاونت از خود نشان دهند، و گرنه بدون شكّ باهمانها محشور خواهند شد.
--------------------------------------
نظرات شما عزیزان: